رشد احساس و عاطفه در اردوهای جهادی
بُعدِ دیگری که آدم در اردوهای جهادی رشد میکند، بعد احساس و عاطفه است. انسان مومن باید احساساتی باشد. البته احساسات نباید بر عقل غلبه کند، اما احساسات خیلی مهم است. انسانهای بیعاطفه، بسیار نفرتانگیز و کثیف هستند. یکی از علائم بیایمانی بیعاطفگیست. کسی که احساس ندارد، اهل زحمت و ترحم به خلق نیست و دلش برای کسی نمیسوزد. قرآن میفرماید چنین کسی انسان نیست و چهارپاست. از چهارپا هم بدتر است، چون حیوانات هم عاطفه دارند. پیامبر فرمود چطور مومن میتواند شب سیر بخوابد در حالی که برادر یا خواهرش گرسنه و برهنه است؛ یا چگونه میتواند گریهی یک بچه یتیم را بشنود ولی با بچهی خودش بخندد و با آن تفریح کند. پیامبر فرمود کسی که اینطور باشد جزو امت من نیست. و باز در جای دیگر فرمود: «ان ابعد الناس من الله القلب القاسی؛ دور ترین خلق از خداوند و منفورترین فرد نزد خداوند، قلبهای بی احساس است.» مانند کسانی که گریهی مردم را میشنوند و مشکلات مردم را میبینند اما بهراحتی رد میشوند.
آدم بی درد
هفتهی پیش در تهران در روزنامه خواندم که در یکی از محلههای بالاشهر (چون پایین شهر اگر کسی تصادف کند صد نفر به کمکش میآید بالا شهر است که سرهایشان را بالا میگیرند و رد میشوند) یک موتور تصادف کرده بود و حدودِ یکی دو ساعت روی زمین جان میداده، ولی کسی نبود که او را به بیمارستان ببرد. در حالیکه در پایین شهر یا یک روستا اگر کسی روی زمین بیفتد مردم رد نمیشوند. پیامبر فرمود: «الجُلس من الاغنیاء یُمیت القلب؛ نشت و برخواست با سرمایهداران قلب انسان را میمیراند.» یعنی اگر با سرمایهداران و مرفهینِ بیدرد نشت و برخواست کنیم، خودمان هم آدم بیدردی میشویم. بیغیرت میشویم و احساسات انسانیمان میمیرد. فرمود: «مجالست الموتا تمیت القلب. با مردهها نشت و برخواست نکنید که قلبتان میمیرد.» کسی از حضرت پرسید مردهها چه کسی هستند؟ فرمودند: «کُل غنیٍ مترف؛ مرفهین بیدرد.» کسانی که یک هدف بیشتر ندارند: خوشگذرانی. فرمودند که اینها مردهای متحرک هستند. با اینها رفت و آمد نکنید که مثل اینها میمیرید.
از آن طرف بهعکس فرمودند: با فقرا زیاد رفت و آمد کنید و بین فقرا باشید. احساسات انسانی در فقرا بیشتر است. فقرا قدرشناستر هستند. با اینکه مشکلاتشان زیاد است ولی راضیتر هستند. فساد هم در فقرا از ثروتمندها کمتر است. فقر و ثروت هر دو انسان را فاسد میکند. هم فقر برای ایمان و اخلاق و رشدِ انسان خطرناک است و هم رفاه؛ تعادل خوب است. اما اگر آمارگیری شود، معلوم میشود که مفاسد اخلاقی در مناطقِ بالاشهر بیشتر از مناطق پایینشهر است. فقرا معمولاً سالمتر و راضیترند از ثروتمندا. ثروتمندان بیدرد که حلال و حرام نمیدانند، هیچ وقت راضی نمیشوند. یعنی هرچه تفریح کند، باز هم احساس کمبود میکند و یک تفریح جدید میخواهد. اما آن فقیر تا یک مسافرت کوتاهی مثل شاه عبدالعظیم یا مشهد یا شمال میرود تا یک هفته پر از نشاط است. لذت بیشتری از زندگی میبرد. اغنیاء دارند و دیگر لذت نمیبرند، فقرا ندارند و لذتش را میبرند. امیرالمومنین فرمودند: «ما ابعد الخیر من همتُ بنتُ و فرجه؛ چقدر دور است خیر و ارزش از طبقات خوشگذران و بیدرد»
تفکر جهادی
پرسشهایی با موضوع زیر دربارهی تفکر جهادی وجود دارد که بنیانهای «مدلِ پیشرفت اسلامیایرانی» هستند:
«نگاه به تفکر اسلامی-توحیدیِ توسعه و پیشرفت» و «نگاه به اخلاق و عدالت در جامعه» و «نگاه به کار» و «نگاه به ثروت» و «نگاه به فقر» و «نگاه به عقل و تدبیر در جامعهسازی».
در کنار تضادهایی که توسعهی لیبرال سرمایهداری مدلِ غرب با مدل پیشرفت اسلامی ایران دارد، شباهتهای زیادی هم با یکدیگر دارند. اینطور نیست که در همهی وجوه متضاد هم باشند. مثلاً در «محاسبه» و «عقلانیت ابزاری» و «تجربه» و «نظم» به لحاظ نظری با هم موافقیم. البته ما اولِ کار هستیم و در عمل باید خیلی کارها انجام دهیم. تفاوتهایی هم داریم. از جمله، «نگاه به انسان» و «انگیزه برای کار و توسعه» است. بنده این دو مفهوم را با استناد به منابع مقایسه میکنم.
مقایسه توسعه پیشرفت غربی با فرهنگ اسلامی ایرانی پیشرفت
در مدل اول، یعنی توسعه پیشرفت غربی، فرهنگِ حاکم، دنیا گرایی و خودمحوری و لذت پرستی ست. این ایدوئولوژیِ اقتصاد سرمایهداریست که موتور آن خودخواهی و فردگرایی و سودمحوری و فایدهپرستیست. خودِ آنها میگویند اینها، موتور پیشرفت و منبع تولید ثروت در جامعه و تاریخ بودهاست. در مدل دوم، یعنی فرهنگ اسلامی ایرانیِ پیشرفت، فرهنگِ حاکم، فرهنگِ دیگریست که توسعه را شکلی دیگر طراحی میکند؛ فرهنگی که در مواردی مانند «ابزار» و «نظم» و «کار» و «اجرایکار» مشابه مدل اول است. در این مدل، فرهنگِ حاکم، فرهنگ ابراهیمیست. فرهنگ فداکاری و انفاق و ایثار و قربانیدادن و قربانیکردنِخود برای خداست، در حالی که در فرهنگ توسعهی لیبرالسرمایهداری، خلق را برای خود قربانی میکنند. محور پیشرفت به مدل اسلامی انقلابی خداپرستیست نه دنیا پرستی. در آن توسعه، ایثار و انفاق و اردوهای جهادی کار احمقهاست. میگویند بهجای این کارها به زندگی خودتان برسید؛ اما در فرهنگ ابراهیمی «قربانیکردن خود، به اختیار خود برای خدا» عین عقلانیت است.
- ۹۴/۰۵/۱۲
درود بر شما
خداقوت و التماس دعا
یاعلی